آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

[عنوان ندارد]

سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۸۸، ۰۵:۱۱ ق.ظ
وقتی صبح توی آینه پلکهای بادکرده ام رو می بینم، یادم میفته که اون، همیشه و همه وقت باهام بوده و هست.  فقط بیشتر وقتها حواسم بهش نبوده.نفهمیدم و نمی فهمم. نمی دونم کی و کجا گیرش بندازم و اینهمه سوال رو که اینهمه سال یه گوشه دلم، جلوی چشماش نوشته ام، ردیف و پشت هم دوباره بچینم جلوش. توی تاریکی هرشب، دنبال کبریت میگردم تا نیمه سیگار عمر رو با طعم مونده و تلخش، دود کنم.توی تاریکی، همه چیز مثل هم میشه. منطق من کنار منطق دنیا، حجم مشابهی دارن. نگران این نیستم که فلسفه من چرنده یا فلسفه کهنه و نخ نمای این دنیا.کاش اینجا نبودم.میگن، فقط با اراده میشه ترک کرد. اما با کدوم اراده میشه واقعا "ترک" کرد ؟ دل خوش کرده ام به صدایی که از ته تهای دلم میگه :"اگه میخوای بری، پیش او که رفتی، بهش بگو از خدا بخواد تو رو ببخشه" می دونم اینبار هم که پیشش برم، باز یادم میره. اینبار به انگشتم، نخ میبندم...
۸۸/۰۱/۱۱
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی