آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

گل گلدون من ، ماه ایوون من ...

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۸۹، ۱۲:۴۰ ب.ظ
صبح زود رفتند ...  هیجان زده بودند و لپ هایشان گل انداخته بود ، تند تند حرف می زدند و همه چیز را با من چک می کردند ، کمی ابراز دل تنگی می کردند و کمی احساس ِ سر خوشی ...پسرک دو سه بار رفت و باز آمد ، بوسه ای گرفت ، نوازشی کرد ، لبخند شیطنت آمیزی زد که :"تنهایی شیطونی نکنی !؟" در ، که بسته شد ؛ دلم خالی شد از حضورشان و پر شد از زیادی ِ حجم ِ خواستنشان برای خودم چای درست کردم و ماگ به دست ،در خانه راه افتادم ؛   قدم جای قدمهایشان می گذاشتم و خانه را از حضور پر شورشان مرتب می کردم ؛ لباس باربی از زیر مبل تفنگ ِاکشن من از پشت تلویزیون کلاه اسکیت از روی میز نهارخوریسی دی های گم شده ی فلان کارتون از پشت میز آشپزخانه عروسک محبوب نوزادی ِ پسرک که دم ِ رفتن ، ماتم گم شدنش را گرفته بود از زیر تخت گل سرهای صورتی ِکیتی از توی گلدان (!)... در آخر لباس های خوابشان را از روی زمین برداشتم که در سبد لباس ها بیندازم ، ناخودآگاه بوییدمشان و نمی دانی حس ِ مادری چه بی تاب و عجیب و پرتپش و سیال در جانم دوید ... لباس ها را زیر بالشم گذاشتم برای شب های تنهایی ام ...
۸۹/۰۴/۲۰
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی