آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

چکه کن رو تن ِ این تشنه ی بارون ...

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۸۹، ۰۹:۴۶ ق.ظ
دیروز خدا را دیدم ؛ پشت ِ چراغ ِ قرمز  ؛ در نی نی ِ ملتمسانه ی چشمان ِ پسرک ِ فال فروش ... پی نوشت : دخترک ِ سرخ و سفیدم ، بستنی به دست ؛ خوش دلانه برایم "سوسن خانوم" می خواند و من شرمنده شدم ... شرمنده ی پسرک .
۸۹/۰۶/۰۱
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی