آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

بر آنم که زندگی کنم ، برآنم که عشق بورزم ...

جمعه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۵۲ ب.ظ
پیش از آن‌که واپسین نفس را برآرم،پیش از آن‌که پرده فرو افتد،پیش از پژمردن آخرین گل،برآنم که زندگی کنم.برآنم که عشق بورزم.برآنم که ...  باشم.در این جهان ظلمانی،در این روزگار سرشار از فجایع،در این دنیای پُر از کینه،نزد کسانی که نیازمند منند،کسانی که نیازمند ایشانم،کسانی که ستایش انگیزند،تا دریابم؛شگفتی کنم؛باز شناسم؛ که‌ام؟که می‌توانم باشم ؟که می‌خواهم باشم ؟ تا روزها بی‌ثمر نماند،ساعت‌ها جان یابد،لحظه‌ها گران‌بار شود،هنگامی که می‌خندم،هنگامی که می‌گریم،هنگامی که لب فرو می‌بندم، در سفرم به سوی تو،به سوی خود،به سوی خدا،که راهی‌ست ناشناختهپُر خار، ناهموار،راهی که ـ باری ـدر آن گام می‌گذارم،که قدم نهاده‌ام،و سر بازگشت ندارم. بی‌آنکه دیده باشم شکوفایی گل‌ها را،بی‌آنکه شنیده باشم خروش رودها را،بی‌آنکه به شگفت در آیم از زیبایی حیات.اکنون مرگ می‌تواند فراز آید.اکنون می‌توانم به راه افتم. اکنون می‌توانم بگویم که:                                      «زندگی کرده‌ام.»   احمد شاملو
۹۰/۰۳/۲۰
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی