آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

انتظار ِ خبری نیست مرا

پنجشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۰، ۱۲:۱۱ ب.ظ
خبری نیست  ، هوا ، پاییزی  است  ، کار است و خیابان های وحشی ، پارکینگ ِ نیمه متحرک خیابان ها ست و پاهای خواب رفته از کلاج و ترمز ، بچه ها را چون گربه ماده ای به دندان می گیرم ، از این کلاس به آن کلاس ... کتاب ها را چیده ام روی میز بزرگ که بخوانمشان ؛ مهمان که بیاید ، نخوانده ، می برمشان به اتاقم ؛ مهمان ها که بروند ، نخوانده ، برمی گردند روی میز بزرگ ! دستانم بوی مایع ضد عفونی گرفته ، می دانم ... یک وقت هایی دچار جنون پاکی می شوم . خواب ؟ چه کلمه ی آشنایی ! سرم سنگین است ، خبر دیگری نیست. کودک ِ همسایه هنوز و هر روز صدایش می آید ... .
۹۰/۰۸/۲۶
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی