ماییم و موج ِ سودا
يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ
دیروز برای خودم جایزه خریده ام ! یک دفترچهی زرد و نارنجی و سرخ !
دفترسفید را ورق می زنم ، بوی کاغذ نو مستم می کند و لبخند می زنم .
فکر می کنم ... این همه امکان ! این همه فضای خالی .
تصور می کنم این صفحه ها می توانند پراز خبرهای خوشحال و شکلک های لبخند باشند ؛
دوستی های جدید ؛ حس های شگفت ؛ مهمانی های طولانی ؛ سفرهای هیجان انگیز ؛
تاریخ های یواشکی و کلماتی که زیر جُلکی می خندند!
کاغذهای سفید را نگاه می کنم ، لبخند می زنم و به روی خودم نمی آورم که
دفترچه های سیاه امروز پُر هستند از :
یادآوری تلفن به دکتر فلان ، وقت چشمپزشک ، تاریخ جلسه بهمان ، پرزنت فلان پروژه ، نوشتن بهمان مقاله ،
کلاس های متعدد دخترک ، کلاس های فوق متعدد پسرک !
۹۲/۱۲/۰۴