آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۸۸ ثبت شده است

چه جسور شده ام! دلم بوسیدن یک دهان ممنوعه می خواهد... .
۰ نظر ۲۷ تیر ۸۸ ، ۰۷:۴۱
آبان دخت
همه عـالم برهـم تاثیر مستمر دارند من گاه می دانم از که چه تاثیری گرفته ام آنچه نمی دانم و می خواهم  بدانم این است : بر که ،  چه تاثیری داشته ام!
۰ نظر ۲۴ تیر ۸۸ ، ۰۴:۳۲
آبان دخت
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم؛خفقانمن به تنگ آمده ام از همه چیزبگذارید هواری بزنمآیبا شما هستم  این درها  باز کنیدمن به دنبال فضایی می گردملب بامی ؛سرکوهی؛دل صحراییکه درآن جا نفس تازه کنمآهمی خواهم فریاد بلندی بکشمکه صدایم به شما هم برسدمن هوارم را سر خواهم دادچاره درد مرا باید این داد کنداز شما خفته  ی چند؟چه کسی می آید با من فریاد کند؟ فریدون مشیری
۰ نظر ۱۰ تیر ۸۸ ، ۰۵:۴۹
آبان دخت
عجیب است و ترسناک... هرچه رویا شیرین تر ؛سبک تر... .
۰ نظر ۰۷ تیر ۸۸ ، ۱۴:۲۹
آبان دخت
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد از دورن خسته ی سوزان می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم همچنان می سوزد این آتش نقشهایی را که من بستم به خون دل بر سر و چشم در و دیوار در شب رسوای بی ساحل وای بر من ، سوزد و سوزد غنچه هایی را که پروردم به دشواری در دهان گود گلدانها روزهای سخت بیماری از فراز بامهاشان ، شاد دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب بر من آتش به جان ناظر در پناه این مشبک شب من به هر سو می دومگریان ازین بیداد می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان و آنچه دارد منظر و ایوان من به دستان پر از تاول این طرف را می کنم خاموشوز لهیب آن روم از هوشز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر وای ، آیا هیچ سر بر می کنند از خواب مهربان همسایگانم از پی امداد ؟سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد مهدی اخوان ثالث
۰ نظر ۰۱ تیر ۸۸ ، ۰۳:۵۹
آبان دخت