من ، تو ، او
دوشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۵۲ ق.ظ
من شعر می بافم
تو نوازش ام می کنی
او می کُشد
من کیک می پزم
تو چای می نوشی
او کُشته می شود
من می نویسم
تو می خوانی ام
او می لرزد
من انار ، دانه می کنم
تو به من می خندی
او می اُفتد
من نگاهت می کنم
تو نگاهش می کنی
او نابیناست
من روزنامه می خوانم
تو می نویسی
او ساکت است
من می بوسمت
تو می بویی ام
او مُرده است
من فکر می کنم
تو می خوانی اش
او نمی فهمد
...
۹۰/۱۱/۱۷