بی وزنی
شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ
دلم میخواهد بنویسماش
ولی کلمه نمی آید ... گُریز پاست ؛ پدرسوخته !
نمیدانم چگونه میشود توصیف کرد این حسی را که ناخن میکشد روی پوستم ،
هر بار ؛ ممتد و طولانی ... خراش میاندازد .
بی که بیآزارد ، یادم می آورد ... .
می گذرد ، می رود ؛
بی که ردّ اش بر تنم بماند .
۹۱/۰۶/۰۴