آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب
غمگینم ، چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ برمی‌گردد، پسرش نیست... .  مایاکوفسکی
۰ نظر ۰۸ اسفند ۸۹ ، ۰۸:۳۹
آبان دخت
شکست ...  به همین راحتی .
۰ نظر ۰۶ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۲۲
آبان دخت
پیش تر ، به حافظه ام و خاطراتش ، اتّکامی کردم تا شاید تحمل ِ تنهایی ها و مصرع های بی قافیه برایم راحت تر شود . اما ، این روزها ، می اندیشم که شاید یک نخواستن ، آری ... یک "نخواستن" ، بال ِ پرواز ِ من شود !
۰ نظر ۳۰ بهمن ۸۹ ، ۰۷:۲۴
آبان دخت
می دانی ؟ داشتن اطلاعات ِ زیادی خوب نیست ! همین که ندانی و در سایه ای از ابهام ، آن چه را دوست داری تصور کنی ، همین که خوش باشی با خیالی خوش ، خوب است ! با دانایی ِ زیادی ، روح ات را آزار نده ، دختر ! تمامش کن !  این همه هراس ِ شاید فقدان را ... تمامش کن . پی نوشت : شده دلت برای خودت بسوزد و بنشینی برای شرافت انسانی ات اشک بریزی ؟   امشب از آن شب هاست ... .
۰ نظر ۲۶ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۳۳
آبان دخت
دل تنگی ؛ خوشه انگور سیاه است لگدکوبش کن لگد کوبش کن بگذارساعتی ، سر بسته بماند ، مستت می کند اندوه ... . شمس لنگرودی
۰ نظر ۰۲ بهمن ۸۹ ، ۰۶:۰۶
آبان دخت
خوب کردم ، گازش زدم ! آدم ؛ از اول هم ؛ ارزش بهشت را نداشت !
۰ نظر ۲۷ دی ۸۹ ، ۰۵:۳۰
آبان دخت
همین است ... همیشه خراشی است روی صورت احساس ، داری از بارش این حریر سپید بر شهر دود زده ات لذت می بری و زمستان را با جان و تن می بلعی که یاد ِ کودکان ِ بدون کفش و تن پوش می افتی  و به یک باره جوششی گرم ، گونه هایت را قندیل زده می کند ... .
۰ نظر ۲۰ دی ۸۹ ، ۱۰:۰۹
آبان دخت
برف نو! برف نو! سلام، سلام بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام پاکی آوردی ، ای امید سپید همه آلودگی‌ست این ایام راه شومی‌ست می زند مطرب تلخواری‌ست می چکد در جام اشکواری‌ست ، می کشد لبخند ننگواری‌ست ، می تراشد نام مرغ شادی به دامگاه آمد به زمانی که برگسیخته دام ره به هموار جای دشت افتاد ای دریغا که برنیاید کام کام ما حاصل آن زمان آمدکه طمع برگرفته‌ایم از کام خامسوزیم الغرض بدرود تو فرود آی برف تازه سلام احمد شاملو  پی نوشت : سپیدی برف ، سپیدم می کند .
۰ نظر ۱۹ دی ۸۹ ، ۰۵:۱۸
آبان دخت
از دور نگاه اش می کنم و از زوایای مختلف اش عکس می گیرم  ... جسد ِ مازوخیسمی ام را می گویم !
۰ نظر ۱۴ دی ۸۹ ، ۰۸:۰۳
آبان دخت
انگار ، نکته ی تمام قصه های کودکی ؛ همان کلاغی بود که هرگز به خانه نمی رسید ؛ من چه دیر آموختم ... .
۰ نظر ۰۳ دی ۸۹ ، ۱۶:۲۴
آبان دخت