آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

یادم هست که آن‌روز، ساعت‌های ناخوبی را پشت سر گذاشته بودم، 
حتی بهتر بگویم، ساعت‌های تلخ و سیاهی را.

سوار خودرو شدم که ذهن و قلبم را نجات دهم.
به سرعت می‌راندم و می‌ترسیدم مبادا نفس عمیق بکشم و همه جانم تمام شود! 

 

و تو چه نیک‌زادی مرد!
همان وقت، تماس گرفتی و هدفون، صدایت را به جانم ریخت.
 گویی هربار که کلمات را ادا می‌کردی،
هربار که از امید خیام‌وارت دم می‌زدی، 
هربار که خرد فردوسی‌مآبت را به یاری می‌خواندی،
 کلمات را از نو می‌آفریدی
 هجی به هجی،
حرف به حرف،
اعراب به اعراب.


ترانه صدایت و نوازش کلماتت جانم را نو می‌ساخت، بی که کنارم باشی
چونان پیامبری اساطیری که در قرن فضا و هوش مصنوعی هم، به پیروانش لبخند نیک و نگاه نیک و کنش نیک هدیه می‌دهد ... 
 

به خودم که آمدم، دیدم دارم لبخند می‌زنم!
دستهایم روی فرمان ریتم شور گرفته بودند و در دلم ستاره‌ای می‌درخشید!

هاه!
دیدی آبان‌دخت؟ 
باز او چه شکّرگونه روز تلخ و سیاهت را با شهدی شیرین و سپید آمیخت!

۰ نظر ۰۳ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۴۴
آبان دخت