آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

جادوی خورشید

سه شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۰، ۱۲:۱۹ ب.ظ
آن لحظه ای ، که چشم درچشم ِ خورشید دوخته ای و گرم می شوی و رخوتناک و پر از لذت تابش اش ، هیچ فکر نمی کنی که اقتضای طبیعت خورشید است که ساعتی بعد غروب کند ! و تو بمانی و چشمان ِ عاشقی که جز نور ، دیگر چیزی نمی بینند ، و دلی که دیگر به دلخوشی های گذشته ؛ شاد نمی شود !  بعد تر در تاریکی ِ بی خورشید ، وَر  ِمنطقی ات نهیب ات می زند که : چه کردی بی نوا !؟داشتی زندگی ات را می کردی! اما ... وَر ِ احساسی ات دل گرم است و مغرور به تجربه ی دیدنِ آن چه خیلی ها ندیده اند و نفهمیده اند! و تو از جان می دانی ؛ همان یک لحظه بینایی ؛ به عمری کور مال زیستن و رویا نداشتن می ارزد … .
۹۰/۱۲/۰۹
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی