آبان نوشت

نظرات را منتشر نمی کنم :)

بایگانی
آخرین مطالب

بُــغض

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۱، ۰۷:۴۳ ق.ظ
همیشه همین طور بوده است ؛ بُغض که می پیچد در تار و پودم ، گلویم بسته می شود و چشمانم تار ... امّا نمی بارم‌اش ، با خودم حمل‌اش می کنم ! با خودم می برم و می آورم‌اش انگار که دفترچه‌ام را ، انگار که کیف پولم را ، انگار که عینکم را . همیشه ... چند باری پیش می آید که نزدیک ِ ترکیدن باشد ؛ یک بار در تاکسی ، چند بار پشت ِ میز کار ، حتا یک بار روبروی آینه دستشویی ! ولی آخرش ... آرام می ترکد ! نه که فکر کنی بلند و پُر صدا و با شکوه ، مثل باز کردن ِ بطری شامپاین ! نه ... مثل ترکیدن بادکنک ِ چروکی که دیگر نفسی برایش نمانده ، سرافکنده و نجیب و بی صدا ... ته مانده ی نفس و اشک و صدایم با هم ساکت می شوند. هوم ... تو که غریبه نیستی ... دوست تر داشتم آبرومندانه‌تر می شکستم ؛ مثل گلدان های کریستال که وقتی خُرد می شوند ، گوشه و کنار خانه پُر می شود از ذرات ِ شفاف ِ خطرناک! امّا خُب ... همیشه همین طور بوده است ؛  مثل ِ بادکنکی پیر ، وا‌ می روم ! حتا شک دارم صدای فیس ِ آرام ِ ترکیدن‌ام را هم بشنوی ... .
۹۱/۱۱/۲۴
آبان دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی